اتهام سرقت (قرآن)در این مقاله، آیات مرتبط با اتهام سرقت معرفی میشوند. ۱ - اتهام از جانب بنیابیرقاتّهام سرقت از سوى فردى از بنیابیرق، به يكى از یهودیان، در زمان پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله و تبرئه آن فرد، از جانب خداوند: «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنِينَ خَصِيماً يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً؛ما اين كتاب را بحق بر تو نازل كرديم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى؛ و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمايى. آنها زشتكارى خود را از مردم پنهان مىدارند؛ امّا از خدا پنهان نمىدارند؛ و هنگامى كه در مجالس شبانه، سخنانى كه خدا راضى نبود مىگفتند، خدا با آنها بود؛ خدا به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد.» در شأن نزول آيه مذكور، آمده است كه فردى به نام «اباطعمة بن ابیرق» دست به سرقت زد، امّا فرد ديگرى را كه يهودى بود به سرقت متّهم كرد و خداوند اين توطئه را افشا نمود. ۲ - اتهام از جانب كارگزاران يوسفاتّهام سرقت به قافله فرزندان یعقوب، از جانب يكى از كارگزاران يوسف: «وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ ... فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ؛ هنگامى كه برادران بر يوسف وارد شدند، برادرش را نزد خود جاى داد و گفت: من برادر تو هستم، از آنچه آنها انجام مىدادند، غمگين مباش. و هنگامى كه مأمور يوسف بارهاى آنها را بست، جام آبخورى گران قيمت پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت؛ سپس كسى صدا زد: اى اهل قافله! شما سارقيد.» ۲.۱ - هدف از اتهاماتّهام سرقت به فرزندان يعقوب، طرحى از ناحيه يوسف عليهالسلام، براى نگاه داشتن برادرش (بنیامین) نزد خويش: «فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ ... كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ ...؛و هنگامى كه مأمور يوسف بارهاى آنها را بست، جام آبخورى گران قيمت پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت؛ سپس كسى صدا زد: اى اهل قافله! شما سارقيد. ... اين گونه راه چاره را به يوسف ياد داديم. او هرگز نمىتوانست برادرش را مطابق آيين پادشاه مصر بگيرد ....» ۲.۲ - انکار سرقتانكار سرقت برادران يوسف، در پى متّهم شدن از طرف كارگزاران یوسف: «فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ؛و هنگامى كه مأمور يوسف بارهاى آنها را بست، جام آبخورى گران قيمت پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت؛ سپس كسى صدا زد: اى اهل قافله! شما سارقيد. گفتند: جام مخصوص پادشاه را! و هركس آن را بياورد، يك بارِ شتر غلّه به او داده مىشود؛ و من ضامن اين پاداش هستم.» ۳ - اتهام از جانب برادران یوسفاتّهام سرقت به يوسف عليهالسلام، از سوى برادران وى، در حضور او: «قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ ...؛برادران گفتند: اگر او (بنيامين) سرقت كند، جاى تعجب نيست؛ برادرش يوسف نيز قبل از او سرقت كرد! يوسف سخت ناراحت شد، و اين ناراحتى را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشكار نكرد ....» ۳.۱ - عدم دفاع حضرت یوسفخوددارى يوسف عليه السلام از دفاع، در مقابل تهمت دزدی به خود: «قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ؛برادران گفتند: اگر او (بنيامين) سرقت كند، جاى تعجب نيست؛ برادرش يوسف نيز قبل از او سرقت كرد! يوسف سخت ناراحت شد، و اين ناراحتى را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشكار نكرد؛ همين اندازه گفت: شما از نظر منزلت نزد من از او بدتريد. و خدا از آنچه وصف مىكنيد، آگاهتر است.» ۴ - پانویس۵ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۶، ص۱۹۵، برگرفته از مقاله «اتهام سرقت». |